اما حالا که درآمد یک سال بعضی از این بازیکنان به اندازه درآمد ۲۰ سال زحمت یک کارگر یا معلم است،
حالا که تمام مدیران باشگاه ها به جای فوتبال سابقه سپاهی گری دارند،
حالا که فوتبال ابزاری سیاسی برای پرت کردن حواس مردم از امور روزمره سیاسی جامعه است،
چه جای تعجب که بازیکنان برای عمله قدرت نیز بازیگری کنند؟!
چه جای تعجب که قاتل برادران و خواهران خود را در آغوش بگیرند؟
چه جای تعجب که عشق هواداران خود را سرمایه مشروعیت سازی برای دیکتاتور کنند؟
تمام شد آن فوتبالی که برای مردم بود.
تمام شد آن فوتبالی که برای عشق بود.
مشکل اساسی این بازیکنان نیستند، که وسوسه پول و قدرت می تواند هر بشری را کور و کر کند.
مشکل اصلی ما هستیم که هنوز تماشاگر این نمایشنامه بی هنر هستیم. نمایش بدون تماشاگر در حقیقت وجود خارجی ندارد. همه اعتبار این نمایش از تماشاگر آن است.
از ماست که بر ماست!