روحانیت شیعه با شخص یزید مشکل دارد، نه با یزیدی گری

قرن ها پای منبر لعنت و نفرین بر یزید فرستادند و ما و پدرانمان را نیز به نفرین کردن واداشتند. اما نگو مشکل روحانیت شیعه با شخص یزید بوده است و نه فعل یزیدی گری. امروز که شخصی از صنف خودشان و در لباس پیامبر یزیدی گری می کند، حق را ناحق می کند و در امانت مردم خیانت می کند، در بیت المال را برای غارتگران باز می گذارد تا جان و مال و ناموس ملت را چپاول کنند. و سپس هر کس کوچکترین سوالی بپرسد گروگان کشی می کند و با تیغ و درفش پاسخ می دهد. جوانان آزادی خواه را به صلابه می کشد، و سگان محافظش در محلی مذهبی و عمومی خلخال که هیچ، شرف و انسانیت را یکجا لجن مال می کنند. نان از سفره مردم خود می دزدد تا تخت سلطانی اش را تا غزه و بیروت گسترش دهد. و روحانیت شیعه این همه را می بیند، که الحق ورای یزیدی گری است در چنین عصری، اما دم در نمی آورد.
نمی دانم، شاید آن حسینی که آقایان داستانش را می سرایند اگر در این دوران زنده بود مشغول تجارت شکر و کارخانه داری و ملک اندوزی می شد. واقعا نمی دانم. فقط حس می کنم اگر یک بار دیگر پای صحبت های و ناله های یک روحانی در مورد داستان حسین و یزید بنشینم باید به جای یزید بر خودم و اجداد خودم لعنت بفرستم. همین!